سلام
خانوادهام بابت حجاب سرزنشم میکنند میگویند؛ تو هم مثل
دخترای دیگه باش. بابت نماز خواندن سرزنشم میکنند. بابت اینکه کم حرفم
مسخرهام میکنند .من احساس میکنم افسردگی دارم. 24 سالمه ...
پاسخ سوال:
با سلام، ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کردهاید تشکر میکنم.
اینکه نسبت به مسائل دینی از جمله نماز و پوشش و ... اهتمام دارید جای بسی شکر و سعادت است و امیدوارم در این زمینه با عزمی راسخ و استوار و ایمان قوی توأم با اعتدال رفتار کنید.
از طرفی متاسفم هستیم که خانواده شما به جای حمایت از شما در این زمینه، گاها موجبات ناراحتی و دلخوری شما را ایجاد میکنند.
ذکر چند نکته در این زمینه بسیار مهم است؛
طبقه بندی: بحث و گفتگو: خانواده،
برچسب ها: حجاب، نمازخواندن، مسائل دینی، خانواده، مشاوره خانواده، مشاوره، سرزنش،
به اشتراک گذاری:

داغ کن:

محبوب کنید ! : |
با سلام
ده سال پیش در سن 15 سالگی با پسری آشنا شدم ایشون از لحاظ مالی خونواده خیلی پولداری داشتن ولی از لحاظ فرهنگی مث خود ما بودن. ولی ما از لحاظ مالی معمولی بودیم. من رابطه خوبی با خدا داشتم. علاقه ما روز به روز بیشتر شد و متاسفانه به رابطه جنسی کشیده شد. چون عذاب وجدان داشتیم بعد از تحقیقات بسیار با اجازه مرجع تقلیدمون با شرایط صحیح بین خودمون صیغه خوندیم 5 سال بعد مامان ایشون به خواستگاری من اومدن و گفتن"نه" به پسرشون گفته بودن این دختر زیبا نیست و خونواده بی کلاسی داره اون آقا به من گفت چون شرایط ازدواجم مهیا نیست مامانم این حرفا رو زده من هم بخاطر علاقه زیادم به اون آقا 5 سال پای ایشون نشستم هرچند تو این 5 سال این آقا مرتبا به من میگفت دیگه امیدی برای ازدواجمون نیست و دست من نیست و از این حرفا...متاسفانه رابطه جنسی ما باز هم ادامه داشت تا اینکه این آقا دیگه به من ابراز علاقه نمیکرد و بینهایت سرد شده بود دلیلشم این بود که نمیخوام بیشتر بهم وابسته بشی. نیازهای عاطفی من هرروز بیشتر و بیشتر میشد تا اینکه ازش دل بریدم و تصمیم گرفتم ازدواج کنم. همیشه سر نمازم از خدا میخواستم مردی رو به من بده که هیچوقت حسرت اون رابطه ده ساله رو نخورم. ازدواج که کردم همسرم به من واقعا علاقه داره و پسر خوبیه ولی از لحاظ مالی مث اون نیست . از شب عقدم با اینکه من قبلش به اون آقا گفتم دارم ازدواج میکنم و اون هیچی نگفت ولی حالا پشیمون شده و عوض شده و همین باعث شده من واقعا کم بیارم
از خدا دور شدم اون که میدونست ما همدیگرو دوست داریم اون که میدونست من بدون اون اقا نمیتونم چرا ده سال دعا و مناجات من رو نادیده گرفت؟توروخدا جوابمو بدید
طبقه بندی: بحث و گفتگو : رابطه دختر و پسر، بحث و گفتگو : مسائل مالی ازدواج،
برچسب ها: فراموش کردن عشق قبلی، ازدواج با یکی ولی عاشق یکی دیگه، ده سال رابطه جنسی داشتیم، مشاوره ازدواج، مشاوره خانواده،
به اشتراک گذاری:

داغ کن:

محبوب کنید ! : |
طبقه بندی: بحث و گفتگو : موانع ازدواج،
برچسب ها: مشاوره ازدواج، مشاوره خانواده، مشاوره قبل از ازدواج، روش های جذب پسر برای ازدواج، روش های سوق دادن دوست پسر به سمت ازدواج،
به اشتراک گذاری:

داغ کن:

محبوب کنید ! : |
طبقه بندی: بحث و گفتگو: خانواده،
برچسب ها: تربیت فرزندان، روش های پاسخگویی به سوالات جنسی بچه ها، راه های پاسخ دادن به سوالات زناشویی فرزندان، پاسخ هایی برای سوالات جنسی کودکان، مشاوره ازدواج، مشاوره خانواده،
به اشتراک گذاری:

داغ کن:

محبوب کنید ! : |
به چیزایی فکر میکنم که داغون میشم. مثلا میگم چرا رئیس شوهرم باید بهش اطمینان کنه بگه یه خونه برام پیدا کن رهن کنم به خانمم و باقی همکارا نگو!!!! خونه مجردی!!! اینو همسرم یه بار بهم گفت وقتی دید من شروع به فحش دادن به رئیسش کردم دیگه پنهان میکنه چیزی نمیگه. البته همسرم ادم زبون داریه خوب حرف میزنه و با رئیس و رؤسا جور میشه. فکرم خیلی پریشونه تو رو خدا راهنماییم کنید.
طبقه بندی: بحث و گفتگو : مشاوره خانواده،
برچسب ها: نقش شبکه های اجتماعی در اختلالات زندگی، مشکلات واتساپ برای خانواده ها، تکنولوژی و زندگی زناشویی، مشاوره ازدواج، مشاوره خانواده،
به اشتراک گذاری:

داغ کن:

محبوب کنید ! : |